آزادي‌ بيان‌، حقوق انسان ورسالت بي پايان
حقيقت حقيقت

 

)آزادي در جهان مادي بي معناست.. چون آزادي هر گروه ، باعث تضييق براي گروه ديگري خواهد بود و جمع ميان اين آزاديها وتضييقها كه ما از آن بعنوان ، حق و تكليف نام ميبريم ، بايد بواسطه يك تفكر منطقي صورت گيرد (…

آزادي‌ بيان‌، كه‌ گرانبهاترين‌ حقوق‌ انسان‌ و سنگ‌ محك‌ تمام‌ آزادي‌ها شناخته‌ شده‌است‌، جزئي‌ از نسل‌ اول‌ حقوق‌ بشر و به‌ عبارت‌ ديگر، آن‌ دسته‌ از حقوق‌ بشر، كه‌ حقوق‌طبيعي‌ محسوب‌ مي‌شوند، به‌ شمار مي‌رود . ميان‌ آزادي‌ بيان‌ و دموكراسي‌، رابطه‌ بسيار نزديكي‌ وجود دارد. اين‌ آزادي‌ تنها در دموكراسي‌ تحقق‌ مي‌يابد و دموكراسي‌ نيز بدون‌ آزادي‌ بيان‌، مفهوم‌ پيدا نمي‌كند . رژيم‌هاي‌ دموكراتيك‌، يا دولت‌هاي‌ مبتني‌ بر حاكميت‌ مردم‌، رژيم‌هاي‌ مشروعي‌هستند كه‌ هدفشان‌ خدمت‌ به‌ انسان‌ و حفظ حقوق‌ و آزادي‌هاي‌ اوست‌.
در اين‌ ميان‌، آزادي‌ بيان‌ از جايگاه‌ ويژه‌اي‌ برخوردار است‌. چرا كه‌ وسيله‌اي‌ براي‌محقق‌ ساختن‌ ديگر حقوق‌ افراد به‌ شمار مي‌رود . ديوان‌ اروپايي‌ حقوق‌ بشر، در يكي‌ از آراء معروف‌ خود، درمورد رابطه‌ موجود ميان‌آزادي‌ بيان‌ و دموكراسي‌ مي‌گويد: «آزادي‌ بيان‌، يكي‌ از عناصر اصلي‌ جامعه‌ دموكراتيك‌و يكي‌ از شرايط اساسي‌ پيشرفت‌ آن‌ و شكوفايي‌ هر فرد است‌».
همچنين‌، در همين‌ رأي‌، نهاد مذكور، عناصر «جامعه‌ دموكراتيك‌» را به‌ ترتيب‌، شامل‌: تكثر، تسامح‌ و روح‌ جهان‌بيني‌، معرفي‌ كرده‌ است‌ . امروز در دولت‌هاي‌ مبتني‌ بر حقوق‌، يعني‌ در دولت‌هايي‌ كه‌ دموكراسي‌ درچارچوب‌مقررات‌حقوقي‌رابه‌حداعلارسانده‌اند،بيش‌ازپيش‌برحقوق‌شهروندتأكيدمي‌شود.
اما لازمه‌ شهروند بودن‌، دسترسي‌ به‌ اطلاعات‌ است‌. به‌ همين‌ جهت‌، شهروند قرن‌بيست‌ و يكم‌، يا شهروند رايانه‌اي‌، به‌ مطلع‌ بودن‌، به‌ آگاه‌ بودن‌، نياز دارد.
حق‌ مطلع‌ بودن‌ يا حق‌ برخورداري‌ از اطلاعات‌، يكي‌ از عناصر جديد آزادي‌ بيان‌است‌ كه‌ در جامعه‌ اطلاعاتي‌ مورد توجه‌ فراوان‌ قرار دارد . تكنولوژي‌هاي‌ نوين‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌، تحقق‌ هر چه‌ بهتر دموكراسي‌، حقوق‌ بشر و برتري‌ حقوق‌ در جامعه‌ اطلاعاتي‌ را نويد مي‌دهند.
ظرفيت‌هاي‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌ دموكراتيك‌، به‌ طور كلي‌ بسيارند و از آن‌ها مي‌توان براي‌ بهبود زندگي‌ انسان‌ها، بيشترين‌ استفاده‌ را برد. در عين‌ حال‌، نسبت‌ به‌ مضراتي‌ كه‌همين‌ جامعه‌ مي‌تواند براي‌ افراد به‌ دنبال‌ بياورد، بايد هشيار بود . در چنين‌ جامعه‌اي‌، بايد ميان‌ آزادي‌ بيان‌ و ديگر حقوق‌ اساسي‌ بشر، كه‌ گاه‌ در مقابل‌اين‌ آزادي‌ قرار مي‌گيرند و از ارزش‌ مشابه‌ برخوردارند، تعادل‌ ايجاد شود.
آزادي‌ بيان‌ در جوامع‌ معاصر از اهميت‌ خاص‌ روزافزون‌ برخوردار شده‌ است‌ و به‌همين‌ لحاظ متون‌ حقوقي‌ جديد بين‌المللي‌، بر اين‌ اهميت‌ تأكيد دارند . به‌ عنوان‌ مثال‌، اعلاميه‌ مربوط به‌ آزادي‌ بيان‌ و اطلاعات‌، مصوب‌ كميته‌ وزراي‌شوراي‌ اروپا، در سال‌ 1982، در اين‌ مورد مقرر مي‌دارد:
آزادي‌ بيان‌ و اطلاعات‌، براي‌ توسعه‌ اجتماعي‌، اقتصادي‌، فرهنگي‌ و سياسي‌ هر انسان‌، ضروري‌ است‌ و شرط پيشرفت‌ هماهنگ‌ گروه‌هاي‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌، ملت‌ها و جامعه‌ بين‌المللي‌، به‌ شمار مي‌رود . همچنين‌، در قطعنامه‌ مصوب‌ كنفرانس‌ منطقه‌اي‌ مقدماتي‌ كشورهاي‌ اروپايي‌، براي‌تدارك‌ اجلاس‌ جهاني‌ سران‌ درباره‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌ كه‌ در اوايل‌ تابستان‌ سال‌ 2002 از سوي‌ يونسكو، تشكيل‌ شد، راجع‌ به‌ اين‌ آزادي‌، چنين‌ گفته‌ شده‌ است‌ : هر چند آزادي‌ بيان‌ و كثرت‌گرايي‌ مطبوعاتي‌ و اطلاعاتي‌ بدون‌ چون‌ و چرا، از اصول‌ اساسي‌ دموكراسي‌ شمرده‌ مي‌شوند، مي‌توانند، همچون‌ تمام‌ ديگر اصول‌ مهم‌فضاي‌ الكتروني‌، به‌ سوء استفاده‌هايي‌ نيز منجر گردند . بهترين‌ شيوه‌ها براي‌ پيش‌گيري‌ از اين‌ سوء استفاده‌ها، قانونگذاري‌ و همچنين‌ خود-نظام‌دهي‌ است‌.
 تحول‌ هاي تاريخي‌ آزادي‌ بيان‌

 

)ما آزادي را در روابط انساني بررسي مي كنيم نه در جهان مادي (مثلا سلولهاي بدن انسان) اصلا آزادي در معناي واقعي كلمه يك مفهوم انساني است و تنها در مورد انسان صدق مي كند (…

تعريف‌ آزادي‌ بيان‌ در طول‌ سه‌ قرن‌ اخير، تحول‌ يافته‌ است‌. اولين‌ تعاريف‌ مربوط به‌اين‌ آزادي‌، در قرن‌ هجدهم‌ ميلادي‌ ارائه‌ شده‌اند و از آن‌ زمان‌ تا كنون‌، در چند مرحله‌تكامل‌ پيدا كرده‌اند . پيش‌ از معرفي‌ اين‌ مراحل‌، بايد جايگاه‌ اين‌ آزادي‌ در ميان‌ سه‌ نسل‌ حقوق‌ بشر، مشخص‌ گردد.
الف‌: آزادي‌ بيان‌: يك‌ آزادي‌ عمومي‌ و جزئي‌ از نسل‌ اول‌ حقوق‌ بشر
آزادي‌ بيان‌، جزئي‌ از آزادي‌هاي‌ عمومي‌ به‌ شمار مي‌رود.
در واقع‌، آزادي‌هاي‌ عمومي‌، بخشي‌ از حقوق‌ بشر است‌ و به‌ طور دقيق‌تر، نسل‌ اول‌حقوق‌ بشر را تشكيل‌ مي‌دهد. به‌ عبارت‌ ديگر، آن‌ دسته‌ از حقوق‌ و آزادي‌هاي‌ بنيادي‌، كه‌ابتدا در نظريات‌ نخستين‌ انديشمندان‌ مكتب‌ حقوق‌ طبيعي‌ مانند «سن‌ توماس‌ داكن‌» و سپس‌ از سوي‌ پيروان‌ آنان‌ (سوارز، ويتوريا، گروسيوس‌، لاك‌، روسو...) مورد توجه‌ قرارگرفت‌. در قرون‌ هفدهم‌ و هجدهم‌ ميلادي‌، به‌ حقوق‌ موضوعه‌ كشورهايي‌ مانند انگلستان‌، ايالات‌ متحده‌ آمريكا و فرانسه‌ وارد شد . هر چند به‌ تازگي‌ موضوع‌ «حقوق‌ آزادي‌هاي‌ عمومي‌» تحت‌ عنوان‌هاي‌ مختلف‌ازجمله‌ «حقوق‌ بشر و آزادي‌هاي‌ عمومي‌» مورد مطالعه‌ قرار مي‌گيرد، اما متخصصان‌بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ نظام‌ حقوقي‌ آزادي‌هاي‌ عمومي‌، همچنان‌ داراي‌ ويژگي‌هاي‌ مهم‌مخصوص‌ به‌ خود است‌ . ژان‌ ريورو، از استادان‌ برجسته‌ حقوق‌ عمومي‌ دانشگاههاي‌ پاريس‌، معتقد است‌ كه‌اگر آزادي‌هاي‌ عمومي‌ جزء حقوق‌ بشر محسوب‌ مي‌شود، اما عكس‌ اين‌ موضوع‌ صدق‌نمي‌كند، يعني‌ مجموعه‌ حقوق‌ بشر، آزادي‌هاي‌ عمومي‌ به‌ شمار نمي‌رود . اين‌ مجموعه‌ در سه‌ نسل‌، تفكيك‌ شده‌ است‌:
نسل‌ اول‌ حقوق‌ بشر، كه‌ از جمله‌ در اعلاميه‌هاي‌ آمريكايي‌ حقوق‌ بشر (اعلاميه‌استقلال‌ ايالات‌ متحده‌ آمريكا مصوب‌ 4 ژوييه‌ 1776 و اعلاميه‌ حقوق‌ بشر قانون‌ اساسي‌ايالت‌ ويرجينيا مصوب‌ 12 ژوئن‌ 1776) و در اعلاميه‌ حقوق‌ بشر و شهروند انقلاب‌ كبير فرانسه‌، مصوب‌ سال‌ 1789 ميلادي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد، شامل‌ آزادي‌هايي‌ است‌ كه‌ به‌موجب‌ آنها، انسان‌ قدرت‌ انتخاب‌ دارد و خود اراده‌ مي‌كند كه‌ كاري‌ را انجام‌ دهد يا ندهد. در اين‌ زمينه‌، هرچه‌ دخالت‌ دولت‌ محدودتر باشد، آزادي‌ بيشتر تحقق‌ مي‌يابد. از ميان‌ اين‌ حقوق‌، مي‌توان‌ به‌ امنيت‌، آزادي‌ زندگي‌ خصوصي‌ و احترام‌ به‌ آن‌، آزادي‌ جسم و اختيار در مورد آن‌، آزادي‌ رفت‌ و آمد، آزادي‌ عقيده‌، آزادي‌ مذهب‌، آزادي‌ آموزش‌و... اشاره‌ كرد . نسل‌ دوم‌ حقوق‌ بشر، كه‌ تحت‌ عنوان‌ «حقوق‌ مطالبه‌اي‌» يا «توانائي‌هاي‌ خواستارشدن‌» شناخته‌ شده‌ است‌، در نيمه‌ دوم‌ قرن‌ بيستم‌، تحت‌ تأثير عوامل‌ گوناگون‌ ازجمله‌وجود قدرت‌ دولت‌ سوسياليستي‌ در اتحاد جماهير شوروي‌ سابق‌ و گسترش‌ «دولت‌ رفاه‌»در كشورهاي‌ غربي‌، شكل‌ منسجمي‌ به‌ خود گرفته‌ است‌ . در اينجا با تغيير نگرش‌ نسبت‌ به‌ نقش‌ دولت‌ مواجه‌ هستيم‌. براساس‌ اين‌ نگرش‌،محدود كردن‌ قدرت‌ دولت‌، ديگر الزاماً به‌ آزادي‌ منتهي‌ نمي‌شود و چون‌ انسان‌ معاصر طالب‌ امنيت‌ مادي‌ بيشتري‌ نسبت‌ به‌ گذشته‌ شده‌ است‌، از جامعه‌، حضور فعال‌تري‌ به‌صورت‌ ايفاي‌ خدمات‌ گوناگون‌، مطالبه‌ مي‌كند و از اين‌ پس‌ حق‌ خود مي‌داند كه‌ از جامعه‌حقوقي‌ ازجمله‌ در زمينه‌هايي‌ مانند بهداشت‌، بيمه‌، كار، آموزش‌، اطلاعات‌ و... خواستارشود . نسل‌ سوم‌ حقوق‌ بشر، تا كنون‌ انسجام‌ لازم‌ را پيدا نكرده‌ است‌ و بسياري‌ از متخصصان‌، هنوز در مورد عناصر مختلف‌ آن‌ مانند حق‌ برخورداري‌ از محيط زيست‌سالم‌، حق‌ برخورداري‌ از صلح‌، حق‌ برخورداري‌ از توسعه‌، و غيره‌ و اينكه‌ عناصر مذكور تا چه‌ اندازه‌ خصوصيات‌ حقوق‌ بشر را دارند، به‌ توافق‌ نرسيده‌اند . هر يك‌ از سه‌ گروه‌ حقوق‌ بشر ياد شده‌، نظام‌ حقوقي‌ ويژه‌اي‌ دارد، زيرا تحقق‌ اين‌حقوق‌ در هر گروه‌ نسبت‌ به‌ گروه‌ ديگر، مقررات‌ حقوقي‌ متفاوت‌ و خاصي‌ را ايجاب‌مي‌كند. البته‌ در اين‌جا بيشتر تأكيد بر تفاوت‌ و تمايز ميان‌ دو گروه‌ اول‌ است‌. اين‌ تفكيك تقريباً در همه‌ متون‌ حقوقي‌ مورد اختصاص‌ به‌ حقوق‌ بشر، چه‌ در سطوح‌ ملي‌ و چه‌ در سطح‌ منطقه‌اي‌ و بين‌المللي‌، انجام‌ يافته‌ است‌ . در ضمن‌ آن‌ دسته‌ از حقوق‌ بشر، كه‌ عنوان‌ «آزادي‌» به‌ خود گرفته‌ است‌، حقوق‌ طبيعي‌محسوب‌ مي‌شود، يعني‌ حقوقي‌ كه‌ با طبيعت‌ انسان‌ آميخته‌ است‌ و انسان‌ به‌ محض‌ تولد از آنها برخوردار مي‌شود، چه‌ در برابر دولت‌ و چه‌ در برابر همنوعان‌ خود . البته‌، واژه‌ «عمومي‌»، كه‌ به‌ صورت‌ صفت‌ به‌ آزادي‌ها افزوده‌ مي‌شود، نمايانگر آن‌است‌ كه‌ آزادي‌، از حقوق‌ طبيعي‌ به‌ حقوق‌ موضوعه‌ راه‌ پيدا كرده‌ است‌. به‌ اين‌ معنا كه‌دولت‌ در جهت‌ محقق‌ ساختن‌ آزادي‌ها، تمام‌ اقدامات‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ مي‌آورد. به‌ عبارت‌روشن‌تر، دولت‌ از طريق‌ قانونگذاري‌، آزادي‌ها را به‌ رسميت‌ مي‌شناسد، به‌ منظور تحقق‌آنها مقررات‌ لازم‌ را وضع‌ مي‌كند و عاملان‌ نقض‌ اين‌ قوانين‌ را توسط دادگاه‌ها به‌مجازات‌ مي‌رساند.

مفهوم‌ آزادي‌ بيان‌

 

)مدرن چيست؟ و در برجسته‏ترين مكاتب اجتماعي جديد غرب، فاشيزم و ليبراليزم، كدام مدرن ترند؟! اين هر دو، محصول مدرنيته‏اند و اتفاقاً هردو با شمائل امپرياليستي در قرن بيستم به سروقت جهان آمده‏اند و ما هر دو را تجربه كرده‏ايم !(…

اهميت‌ تعريف‌ آزادي‌ بيان‌، آن‌ گونه‌ كه‌ اولين‌ بار در اواخر قرن‌ هجدهم‌، به‌ ويژه‌ درماده‌ 11 «اعلاميه‌ حقوق‌ بشر و شهروند» انقلاب‌ كبير فرانسه‌، مصوب‌ سال‌ 1789 ارائه‌گرديد، همچنان‌ پابرجاست‌. در عين‌ حال‌، از آن‌ تاريخ‌ تا كنون‌، طي‌ چند مرحله‌، اين‌تعريف‌، تحول‌ پيدا كرده‌ است‌ . در ماده‌ 11 اعلاميه‌ مذكور، گفته‌ شده‌ است‌: انتقال‌ و انتشار آزاد افكار و عقايد، يكي‌ از گرانبهاترين‌ حقوق‌ انساني‌ است‌. بنابراين‌، هر شهروندي‌ مي‌تواند آزادانه‌ سخن‌ بگويد، بنويسد و چاپ‌ كند. به‌ استثناي‌ مواردي‌ كه‌براي‌ مقابله‌ با سوء استفاده‌ از اين‌ آزادي‌، در قانون‌ مشخص‌ شده‌اند و قابل‌ تعقيب‌ اند . به‌ طور كلي‌، از زمان‌ انتشار اولين‌ دفاعيه‌ به‌ نفع‌ آزادي‌ بيان‌، كه‌ توسط جان‌ ميلتون شاعر انگليسي‌، در اواسط قرن‌ هفدهم‌ ارائه‌ گرديد، تا كنون‌، اين‌ آزادي‌ چهار مرحله‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ است‌:
  -1-
در اولين‌ مرحله‌، كه‌ از زمان‌ ميلتون‌ تا پايان‌ جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ در سال‌ 1945 ادامه‌دارد، بر نظريه‌ آزادي‌گرائي‌ اطلاعات‌، تأكيد مي‌شود.
  - 2-
بعد از خاتمه‌ جنگ‌ جهاني‌ دوم‌، نگرش‌ در مورد آزادي‌ بيان‌، تحت‌ تأثير عوامل‌گوناگون‌، تغيير مي‌كند. ازجمله‌ نظريه‌ ماركسيستي‌ درباره‌ حقوق‌ بشر، ديدگاه آزادي‌گرائي‌ پيشين‌ را مورد انتقاد قرار مي‌دهد . نسل‌ اول‌ حقوق‌ بشر، از سوي‌ ماركسيست‌ها به‌ عنوان‌ آزادي‌هاي‌ «ظاهري‌» معرفي‌مي‌شود. به‌ عقيده‌ آنان‌، در مورد آزادي‌ها آن‌ چه‌ اهميت‌ دارد، فراهم‌ نمودن‌ شرائط لازم و مخصوصاً شرائط اقتصادي‌، تحقق‌ آن‌هاست‌. اين‌ آزادي‌ها تنها در صورت‌ ايجاد شرائط لازم‌، مي‌توانند به‌ صورت‌ «واقعي‌» درآيند .بنابراين‌، تنها پيش‌بيني‌ آزادي‌ها در يك‌ متن‌ حقوقي‌ كافي‌ نيست‌. اين‌ انتقاد بر آزادي‌بيان‌ نيز وارد مي‌شود . به‌ اين‌ گونه‌، در دومي

حق‌ برخورداري‌ از رسانه ها

 

قبل‌ از ظهور تكنولوژي‌هاي‌ نوين‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌، دولت‌هاي‌ مبتني‌ بر حقوق‌،رفته‌ رفته‌ خود را ملزم‌ كرده‌ بودند تا به‌ منظور هر چه‌ شفاف‌تر كردن‌ عملكردهاي‌خويش‌، اطلاعات‌ گوناگوني‌ ازجمله‌ در زمينه‌ امور اداري‌ يا در زمينه‌هايي‌ كه‌ به‌ منافع‌عمومي‌ مربوط مي‌شوند و غيره‌... به‌ مردم‌ بدهند . به‌ طور نمونه‌، ديوان‌ اروپايي‌ حقوق‌ بشر، در سال‌ 1979، در رأي‌ بسيار معروفي‌، درباره‌ اطلاعات‌ راجع‌ به‌ قضايايي‌ كه‌ به‌ منافع‌ عمومي‌ مربوط مي‌شوند و دادگاه‌ها بايد در مورد آن‌ها حكم‌ صادر كنند، نظر مي‌دهد كه‌ وسايل‌ ارتباط جمعي‌ نه‌ تنها وظيفه‌ دارند چنين‌ اطلاعاتي‌ را به‌ مردم‌ برسانند، بلكه‌ مردم‌ «حق‌ دريافت‌» اين‌ گونه‌ اطلاعات‌ را داراهستند . بنابراين‌، «حق‌ مطلع‌ شدن‌» يا «حق‌ برخورداري‌ از اطلاعات‌»، كه‌ عده‌اي‌ از متخصصان‌حقوق‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌ بارز نسل‌ سوم‌ حقوق‌ بشر نام‌ برده‌اند، قبل‌ از شكل‌گيري ‌روند جامعه‌ اطلاعاتي‌، مطرح‌ بوده‌ است‌.

عناصر آزادي‌ بيان‌

 

با توجه‌ به‌ متون‌ قوانين‌ اساسي‌ كشورها، ازجمله‌ ماده‌هاي‌ 10 و 11 «اعلاميه‌ حقوق‌ بشر و شهروند» انقلاب‌ كبير فرانسه‌، اولين‌ اصلاحيه‌ قانون‌ اساسي‌ فدرال‌ آمريكا (مصوب‌سال‌ 1787) در سال‌ 1791، ماده‌ 5 قانون‌ اساسي‌ جمهوري‌ فدرال‌ آلمان‌ (مصوب‌ سال‌1949) و به‌ ويژه‌ با استناد به‌ متون‌ عهدنامه‌هاي‌ بين‌المللي‌ در زمينه‌ حقوق‌ بشر و نيز با مراجعه‌ به‌ رويه‌ قضايي‌ ديوان‌هاي‌ قانون‌ اساسي‌ معروف‌ دنيا و ديوان‌ اروپايي‌ حقوق‌بشر، در زمينه‌ آزادي‌ بيان‌، مي‌توان‌ براي‌ اين‌ آزادي‌ دو عنصر مهم‌، شامل‌ آزادي‌ عقيده‌ و آزادي‌ اطلاعات‌، در نظر گرفت‌.

آزادي‌ بيان‌ دراسناد وعهدنامه‌هاي‌ بين‌المللي‌

 

اكثر اسناد و عهدنامه‌هايي‌ كه‌ در زمينه‌ حقوق‌ بشر، در سطح‌ بين‌المللي‌ و در سطح‌منطقه‌اي‌ به‌ تصويب‌ رسيده‌اند، جايگاه‌ مهمي‌ به‌ آزادي‌ بيان‌ اختصاص‌ داده‌اند . در ميان‌ اين‌ ابزارهاي‌ حقوقي‌، چهار متن‌، با توجه‌ به‌ ارزش‌هاي‌ محتوايي‌ آن‌ها، از اهميت‌ ويژه‌ برخوردارند. اگرچه‌ تنها يكي‌ از آن‌ها، كه‌ مربوط به‌ منطقه‌ اروپاست‌، بيشترين‌ حالت‌ الزام‌آور را داراست‌ .  متن‌هاي‌ مذكور، كه‌ ماده‌ 19 اعلاميه‌ جهاني‌ حقوق‌ بشر (مصوب‌ سال‌ 1948)، ماده‌19 ميثاق‌ بين‌المللي‌ حقوق‌ مدني‌ و سياسي‌ (مصوب‌ سال‌ 1966)، ماده‌ 10 كنوانسيون اروپايي‌ حراست‌ از حقوق‌ بشر (مصوب‌ سال‌ 1950) و ماده‌ 13 عهدنامه‌ آمريكايي‌مربوط به‌ حقوق‌ بشر (مصوب‌ سال‌ 1969) را شامل‌ مي‌شوند، براي‌ آزادي‌ بيان‌ در نظر گرفته‌ شده‌اند.

عناصر آزادي‌ بيان‌

 

با بررسي‌ چهار ماده‌ مذكور ابزارهاي‌ حقوقي‌ بين‌المللي‌ ياد شده‌ و همچنين‌ با مراجعه‌به‌ رويه‌ قضايي‌ بسيار غني‌ ديوان‌ اروپايي‌ حقوق‌ بشر در زمينه‌ آزادي‌ بيان‌، مي‌توان‌ گفت‌كه‌ اين‌ آزادي‌ داراي‌ دو عنصر است‌: آزادي‌ عقيده‌ و آزادي‌ اطلاعات‌ . آزادي‌ عقيده‌، اولين‌ عنصر و پيش‌ شرط آزادي‌ بيان‌ است‌. به‌ همين‌ لحاظ، نداشتن‌ترس‌ و واهمه‌ از عقايد خود، به‌ عنوان‌ يك‌ حق‌ شناخته‌ شده‌ است‌ . آزادي‌ اطلاعات‌، به‌ عنوان‌ دومين‌ عنصر آزادي‌ بيان‌، خود متشكل‌ از سه‌ عنصر است‌: آزادي‌ جست‌ و جو، آزادي‌ پخش‌ و انتشار و آزادي‌ دريافت‌ . اساس‌ يك‌ «جامعه‌ دموكراتيك‌»، مبتني‌ بر آزادي‌ بيان‌ است‌ . در اين‌ نوع‌ جامعه‌، چه‌ افراد حقيقي‌ و چه‌ افراد حقوقي‌13، آزادند كه‌ اطلاعات‌، عقايد و يا پيام‌هاي‌ خود را، چه‌ به‌ صورت‌ افكار و عقايد هنري‌، مذهبي‌، علمي‌، سياسي‌، اقتصادي‌، و چه‌ به‌ صورت‌ آگهي‌هاي‌ تجارتي‌ و يا حتي‌ موسيقي‌، با هر وسيله‌ ممكن‌ پخش‌كنند . و اما آزادي‌ پخش‌ و انتشار و آزادي‌ دريافت‌، لازم‌ و ملزوم‌ يكديگرند . زيرا، اگر پخش‌ و انتشار و دريافت‌ اطلاعات‌، ايده‌ها يا پيام‌ها، امكان‌پذير مي‌شوند، به‌اين‌ دليل‌ است‌ كه‌ جست‌ و جوي‌ آن‌ها، ممكن‌ بوده‌ است‌ . بنابراين‌، آزادي‌ عقيده‌، آزادي‌ جست‌ و جو، آزادي‌ پخش‌ و انتشار و آزادي‌ دريافت‌، از اركان‌ مهم‌ آزادي‌ بيان‌ و به‌ هم‌ پيوسته‌ هستند . آزادي‌ بيان‌ تا حد امكان‌ نبايد محدود گردد، مگر به‌ حكم‌ قانون‌، ضرورتاً و به‌ خاطر حفظ اهداف‌ مشروعي‌ همچون‌ حقوق‌ ديگران‌، حيثيت‌ ديگران‌، نظم‌، اخلاق‌، بهداشت‌عمومي‌ و غيره‌...

آزادي‌ بيان ودولت‌ها

 

تحت‌ تأثير چيرگي‌ مفهوم‌ «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌» در سطح‌ جهاني‌، آزادي‌هاي اساسي‌ افراد از توجه‌ و حمايت‌ زيادي‌ برخوردار گرديده‌اند و در اين‌ ميان‌، آزادي‌ بيان‌داراي‌ جايگاه‌ ويژه‌اي‌ شده‌ است‌.
الف‌- دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌، وسيله‌اي‌ براي‌ تحقق‌ آزادي‌ها و دموكراسي‌
مفهوم‌ «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌»، امروز‌ به‌ صورت‌ يك‌ «ايدئولوژي‌» غالب‌ و هژمونيك‌ در آمده‌ است‌ و حتي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ «اسطوره‌» نيز از آن‌ نام‌ برده‌ مي‌شود . اگرچه‌، به‌ ويژه‌ بعد از سال‌هاي‌ دهه‌ 1980، كشورهاي‌ دموكراتيك‌ در سطح‌ داخلي‌، به‌ اين‌ پديده‌ روي‌ آورده‌اند، اما روند جهاني‌ شدن‌ و برتري‌ يافتن‌ آن‌، پس‌ از آغاز فروپاشي‌ بلوك‌ شرق‌ در سال‌ 1990، سرعت‌ يافته‌ است‌ . اكنون‌، «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌»، به‌ صورت‌ الگويي‌ در آمده‌ است‌ كه‌ بسياري‌ از كشورها، چه‌ در شرق‌ و چه‌ در جنوب‌، براي‌ دموكراتيك‌ معرفي‌ كردن‌ خود، به‌ پيروي‌ ازآن‌ ملزم‌ شده‌اند . به‌ موجب‌ اين‌ الگو، اساس‌ مشروعيت‌ دولت‌ها بر رعايت‌ حقوق‌ استوار است‌ و چون‌بايد در چارچوب‌ حقوق‌، عمل‌ كنند، قدرتشان‌ محدود شده‌ است‌ .  منظور از حقوق‌ مورد نظر، مجموعه‌اي‌ از حقوق‌ اساسي‌ بشر است‌ كه‌ در سطح‌بين‌المللي‌ شناخته‌ شده‌اند و همين‌ امر، تبعيت‌ كشورها از حقوق‌ بين‌الملل‌ را هم‌ به‌ دنبال‌مي‌آورد . بنابراين‌، امروزه‌ با شكل‌گيري‌ يك‌ «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌»، در سطح‌ بين‌المللي‌، يا به‌عبارت‌ روشن‌تر، «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌ بين‌المللي‌» مواجه‌ هستيم‌ . اين‌ مفهوم‌ كه‌ نخستين‌ بار، توسط آلمان‌ها ابداع‌ شد و بعداً فرانسوي‌ها نيز آن‌ را از آن‌ خود كردند و نكات‌ مشترك‌ زيادي‌ نيز با مفهوم‌ انگليسي‌ «حكومت‌ قانون‌»داراست‌، از اواخر قرن‌ بيستم‌ و در اوايل‌ قرن‌ بيست‌ و يكم‌، به‌ صورت‌ يك‌ ارزش‌بين‌المللي‌ درآمده‌ است‌ . از سال‌هاي‌ اول‌ دهه‌ 1990، سازمان‌هاي‌ بين‌المللي‌، ازجمله‌، ارگان‌هاي‌ شوراي‌اروپا و نيز ارگان‌هاي‌ «اتحاديه‌ اروپايي‌»، سازمان‌ ملل‌ متحد و حتي‌ نهادهاي‌ اقتصادي‌بين‌المللي‌، همچون‌ «بانك‌ جهاني‌»، نقش‌ مهمي‌ در جهت‌ جهاني‌ كردن‌ مفهوم‌ «دولت‌مبتني‌ بر حقوق‌»، ايفا كرده‌اند . واژه‌ «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌» توأم‌ با واژه‌هايي‌ همچون‌ حقوق‌ بشر و دموكراسي‌، در حال‌ حاضر، بيش‌ از پيش‌ در اسناد اين‌ ارگان‌ها مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد . به‌ طور كلي‌، اكنون‌ در سراسر جهان‌ اين‌ اعتقاد پديد آمده‌ است‌ كه‌ «دولت‌ مبتني‌ بر حقوق‌»، حمايت‌ از حقوق‌ اساسي‌ افراد و تحقق‌ دموكراسي‌ را به‌ خوبي‌ محقق‌ مي‌سازد.

مطبوعات رسالتها ومسووليتها

 

نگاهي برنقش وسايل اطلاعات جمعي : در قدم اول باید گفت که مطبوعات ورسانه ها آموزشگاه اجتماعی و نهاد اساس جامعه مدنی اند. جامعه مدنی  عنصر عمده رشدسیاسی و فرهنگی مردمان یک کشور را  ضمانت میکند . مطبوعات ورسانه ها آئینه  حقایق ورویداد های جامعه اند جامعه مدنی بدون اطلاعات همه گانی نمیتواند موجودیت خویش رامتولبر سازد . جامعه  مدنی وظیفه دارد تا در رشد و تکامل نیروی معنوی  انسانها مسوولانه  برخورد نماید ولی این پیام را میتواند از طریق مجموعه رسانها زودتر  ومعقول تر بگوش  شهر وندان برساند.« توماس هابس» فیلسوف انگلیسی که در قرن هفدهم میلادی  می زیست چنین گفته بود، زمامدارانیکه اقتدار کافی برای برقراری نظم و دسپلین در دسترس ندارند نهادهای جامعه مدنی به آنها باور ندارند  و همکاری نمیکنند برحق بودن آن ا شخاص مورد سوال است ؟حالاکه نقش مطبوعات ورسانه هارا با پیوند در جامعه مدنی و جامعه ذکر نمودیم ونگاهي هم به سازنده گان  مطبوعات ورسانه ها بي اندازيم : درین روزها اگر رهبر است و يا ابتر ، اگر کار گر است یا کار فرما همه وهمه به این نام آشنائی دارند.

Media » این جمله چه معنی دارد؟ مجموعه رسانه ها چه طبع شده باشد چه تصویری باشد چه صوتی  همه شامل این نام اند.

-  اصطلاح دیگر « Publication» پبلکیشن معنی نشر طبع و اشاعه همه و همه ازین جمله گرفته شده اند و با آن پیوند دارند.

-  « Publicist » رونامه نگار ناشر تبلیغات چی یا بعضی اوقات در زبان لاتین « Publicity» تبلیغات گفته شده میشود.

-   «publicize»  در حقیقت چاپ کردن طبع و نشر کردن، منتشر کردن همه با یک خاندان قرابت دارند و نزدیک اند. در دنیای امروززیاد تر میشنویم که فلان  را کشتند و فلان را بستند، فلان را حق یا ناحق  محکوم کردند. در کجا نهاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایجاد شد  کیها بردند و کیها باختند. کیها اعتراض کردند  و کیها شیندند و کیها نشیدند، عیش و نوش را مشتی از اقلیت جهان کنونی همراه دارند  ناله و ذجهء اکثریت مردمان دنیا امروز بدون کم و کاست در وقت وزمان معین آنچه راکه میشنویم همه و همه ثمره  زحمت و عرق ریزی های ژورنالیستان گرامی است و بس. خالی از مفاد نخواهد بود تا مکث در مورد ژورنالیزم  داشته باشیم این مسلک مقدس ولی پر مخاطره را فرزندان پر افتخار ملت انتخاب میکنند،نه هر جبون و زبون خوب میدانیم که دست اندرکاران این هدف سود مند بهتر میدانند که سفر کوه است ولی کوتل دارد حالا ضرور میدانم تا تعریف و تفسیر مشخص از نام و نشان این هنر بزرگ  وپر خطر داشته باشیم.

الف:  ژول نال«Journal  » معنی روزنامه، دفترو قایع روزانه را در بردارد تفصیل و تحلیل همه جانبه که تطابق با همه  روز و روزگاران داشته باشد از حوصله این نوشته خارج است.

ب   :  در عنوان بعضی از روزنامه ها استعمال میشود :

مثلا" والرستریت ژورنال«  The wallstreet journal  »

ژورنالیزم،کار جمع آوری و نوشتن خبر،  گزارش ، اخبار برای روزنامه ها،  مجلات  یا تلویزیون.

ژورنالیست، کسیکه وظیفه اوجمع کردن و نوشتن گزارش ، خبر« اخبار» برای روزنامه ها، مجلات ، رادیو یا تلویزیون است که با راپور تر «  Repoter  »  مقایسه میشود. به کار یک ژورنالیست ارتباط دارد :

 مثلا"  مهارت های ژورنالیست ، یا مثلا"  سابقه « Back ground »ژورنالیستیکی  که منظور ان سابقه کار شخص یا یک چیزی « اخبار ، تلویزیون، رادیویی  ژورنالیستیکی. با قدسیت این مسلک این مسلک و با حقیقت این اندیشه و باور که اگر ژورنالست یا خبر نگار نمی بود مجموعه رسانه ها ورسالت  تاریخی خویش رابطرف منزل گاه مقصود نمی بردند هیچ فرد یا افراد زورمند از حقایق که منافع شخصی یا قومی یا زبانی و سمتی شان در خطر است هرگز آگاه نمی شدند، ژورنالیستان  رسالتمند  حرکت های کور  کورانه مانند زورمندان ندارند که مظلوم را بکوبند و حق را باطل جلوه دهند ژورنالیستان خصلت آفتاب را دارند شعاع خویش و روشنی  را که در وجود شان است از تر و خشک دریغ نمیکنند . داد مظلوم را بگوش ها میرسانند زور گوئی بعضی قادرصفتان را به آئینه رسانه خویش منعکس میسازند . اکثراین فر زندان نه سیت ازموتر دارند و نه بوجی از دالری نه دزد اند و نه دزد صفت ،هر غدارو کوردلان مکار را توسط قلم و یا کمره خویش افشا میکنندو آن حقایقی ر ا که همه در انتظار آن اند برملامیسازند. برادر و خواهر ژور نالیست اندیشه و صداقت تو در آینده راه گشای همه پرابلم ها ئیکه امروز گریبان  گیر تواست خواهد بود. زبان و قلم بزرگی و ظیفه و احترام تو راانسان های  با احساس میدانند با حوادث مقاومت اخلاقی کن علیه کور دلان در  منطقه  دنیا  که هستند. ایستاده شو بر آدمکهای  باطل که گودیگک های بیش نیستند خط بطلان بکش مطمئن باش که این عرق جبین توراکه بخاطر اصول و مسلک خویش می ریزی نسل های امروز و فردا فرا موش نمیکنند کسانیکه تو،حرف توو مسلک ترا را دوست ندارند و به ان ارجعیت قایل نیستند. محدودو تجرید شده اند،انتظار آنروز  را داشته باش  که همه مردم صفوف ترا تقویه نمایند و برکوردلانیکه  به تو باور ندارند  نفرین بفرستند. راه و اندیشه  و مسلک تو  مقدس است این قدسیت راچون شرف و ایمان خود دایم نگهدار از حوادث مگریزو به آن د ست و پنجه نرم نما. شهامت  و پاکیزه گی تو  در آنچه کی  حقیقت است میتواند سرنوشت ملت هارا  در تاریخ قلم زند.

 

استفاده ازمنابع مطبوعاتي وتحليلي .

 
November 25th, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي